جدول جو
جدول جو

معنی سر چر - جستجوی لغت در جدول جو

سر چر
خوردن بالای علف به وسیله ی حیوان، چیره و مسلط
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ رِ چَ / چِ)
آلتی فلزین که پیچ چراغ نفطی در آلت و فتیله از وی گذرد بر سر نفت دان چراغ. آلتی فلزین که بر سر شکم بلورین یا فلزین چراغ استوار کنند و فتیله از آن گذرد و پیچ چراغ نیز بدان پیوسته است. (یادداشت مؤلف) ، اول شب، به اصطلاح دکانداران که در آن وقت نسیه نفروشند و نسیه را به شگون نگیرند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نُ)
کنایه از فریب دادن. (انجمن آرا) :
چو گردون با دلم تا کی کنی حرب
به بی روغن سرم تا کی کنی چرب ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
بالای در سر آستانه خانه، اطاقی که بالای در خانه ساخته شده باشند سر دری
فرهنگ لغت هوشیار
کله الاغ راس الحمار، آنکه بی موقع جایی آید و مزاحم شود مزاحم، بی حیا بی شرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سر پر
تصویر سر پر
تفنگ یا توپی که گلوله یا ساچمه را از سر آن داخل کنند مقابل ته پر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لقمه را دور سر چرخاندن
تصویر لقمه را دور سر چرخاندن
کنایه از کار را از راه غلط و پردردسر انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
کوتاه قد برای تحقیر نیز به کار می رود
فرهنگ گویش مازندرانی
کتک مفصل خوردن، آب کثیف
فرهنگ گویش مازندرانی
قلق، لم، شرایط مناسب، شرایط مناسب جهت کاربرد فن در کشتی
فرهنگ گویش مازندرانی
تفنگ سرپر، تفنگی که باروت و ساچمه یا گلوله ی آن از بالا
فرهنگ گویش مازندرانی
سرازیر
فرهنگ گویش مازندرانی
سرگشتگی گیجی
فرهنگ گویش مازندرانی
اولین پولی که کسبه در سر شب و بعد از روشن شدن چراغ گیرند و
فرهنگ گویش مازندرانی